از سه راه فرح آباد تا گروه توحیدی صف

2

منزل ما مرز بین تهران و شهر ری بود که الان به اتوبان بعثت معروف است، آن موقع می‌گفتند سه راه فرح آباد و منزل در واقع مجاور قبرستان خیلی قدیم تهران بود چرا که وقتی خانه می‌ساختند چندین سنگ قبر در می‌آمد و تقریباً محل دفن زباله‌های تهران هم آنجا بود. این شرایط زندگی ما در آن سال‌ها بود. خانواده من جزو خانواده‌های مذهبی بودند و به مسائل دینی توجه داشتند.

در طول سال‌های انقلاب و در واقع همان اوایل چند گروه در انقلاب مشارکت داشتند. اول هیأت‌های محلی بود که بعداً گسترش پیدا کرد. گروه دیگر دوستانی بودند که کار مبارزه می‌کردند و کمی پنهان‌تر بودند، مثلاً یک هیأت بود به نام خمسه طیبه که آقای راستگو و آقای عزت‌شاهی و آقای کچویی آنجا رفت و آمد داشتند مثلاً آقای جلال گنجه‌ای از روحانیونی بود که با منافقین به آنجا می‌رفتند.

دبیرستانی که ما درس می‌خواندیم دبیرستان میرداماد در خیابان ری بود. در آن سال‌ها “شهید رجایی” دبیر جبر ما بود و همین مسئله یک مسیری را برای ما تعیین می‌کرد و بچه‌های دبیرستان ما کم کم به واسطه حضور شهید رجایی با هیأت‌های مذهبی ارتباط برقرار کردند. در همین سیر با بچه‌هایی آشنا شدیم که از بحث هیأت و مبارزه در ساعت مطالعه، یکباره مبارزه مسلحانه می‌کردند که مرحوم شهید بروجردی و گروه “توحیدی صف” از این دست بچه‌ها بودند.

گروه توحیدی صف فعالیتش پنهانی بود به طوری که ما در آن فعالیت می‌کردیم اما اسم گروه را نمی‌دانستیم و بعد از انقلاب بود که متوجه شدیم در چه گروهی فعالیت می‌کنیم، این امر به این دلیل بود که می‌گفتند هرچقدر اطلاعات کمتر باشد در دستگیری‌ها و شکنجه‌ها افراد کمتر اذیت می‌شوند.

بله این گروه را در واقع شهید بروجردی اداره می‌کرد. البته دوستان دیگری نیز مانند آقای حسین مظفر هرکدام به نوعی با این مجموعه پیوند داشتند. اینها از بچه‌های اهل ورامین بودند. گروه “فجر اسلام” نیز شاخه‌ای نزدیک با این مجموعه بود که از طریق خود شهید بروجردی به این مجموعه وصل می‌شدند و از شاخه اصفهان هم به نوعی با این گروه ارتباط داشتند، به دلیل ارتباطاتی که این گروه با روحانیت داشت مجوزهایی را برای مبارزه می‌گرفتند و کارهایی که انجام می‌شد در واقع دارای مجوز شرعی بود چون با جان انسان‌ها به نوعی مربوط می‌شد.

بعد از پیروزی انقلاب هفت گروه “فدا، فلق، منصورون، قدر، موحدین، امت واحده و صف” یکی شدند و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تشکیل شد که حضرت آیت‌الله راستی کاشانی هم نماینده امام در این تشکیلات شدند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در کنار حزب جمهوری اسلامی کارهای بسیاری سنگینی را  انجام دادند که پیش بردن انتخابات در دوره‌های مختلف و منسجم کردن مردم روی یک فهرست واحد برای هماهنگی دولت و مجلس با توجه به وجود گروه‌های مارکسیست‌، منافقین، مجاهدین خلق و وجود گروه‌های لیبرالی، از جمله کارهای آنها بود که انصافأ واقعاً کار سختی بود اما بالاخره این اتفاق افتاد و خواسته‌های حضرت امام از همین طریق ادا شد. به خصوص در مبارزه با ضد انقلاب چون هنوز کمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران هنوز شکل نگرفته بود.

ادامه مصاحبه را از اینجا بخوانید.

دیدگاه ها غیرفعال است