«سیانور» و روایت زوال ایدئولوژیک

3

این روزها اثر تازه ای از کارگردان جوان و مستعد سینمای ایران، بهروز شعیبی روی پرده است. «سیانور» در زمره فیلم هایی است که می تواند مخاطبانی از دو نسل را در یک سالن دور هم جمع و قصه ای را روایت کند که برای همه آنها در موقعیت خاص سیاسی اجتماعی دارای کشش و تعلیق داستانی است.

این فیلم روایتی از سقوط و زوال ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق ایران به عنوان یکی از گروه های مبارزاتی قبل از انقلاب است که در زمان تشکیل در دهه 40 داعیه مبارزه اسلامی بر پایه آیه «…فضل الله مجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما (نساء؛ 95)» را داشتند اما در میانه راه و اوایل دهه 50 با فاصله گرفتن از مکتب اسلام و آموزه های قرآنی به جایگزین کردن مکتب مارکسیسم به جای احکام دین مبین اسلام، دچار انحراف از مبانی اعتقادی، اخلاقی و مبارزات اسلامی شدند.

بعد از دستگیری عناصر اصلی سازمان مجاهدین خلق توسط ساواک، تقی شهرام در جایگاه مغز متفکر این سازمان رسما تغییر ایده ئولوژی داد و مارکسیسم را به جای احکام اسلامی مبنای مبارزه چریکی قرار داد و سایر رده های سازمان را نیز وادار کرد این انحراف فکری را بپذیرند. اما مقاومت مجید شریف واقفی و مرتضی صمدی لباف با نپذیرفتن این ارتداد فکری و عملی بر پای اعتقادات انقلابیشان بر مبنای اسلام ایستادند و مانع شدند تا تصمیمات مرکزیت به رده های پائین تر سازمان نفوذ کند.

سیانور فیلمی درباره یک شخصیت نیست؛ فیلم درباره یک دگردیسی، یک استهاله در جریان مبارزات دهه 40 و 50 است که می توان از آن با عنوان «شکاف» یاد کرد. بهروز شعیبی با فهمی روشن از پیدایی و فرجام آنچه که در تاریخ گروه های مبارز قبل از انقلاب رخ داده است، با هنرمندی خاص خود از روایتی مستند قصه ای جذاب و پر کشش را پیش رو قرارداده است. شعیبی با جابه‌جایی زمان روایت مخاطب را با زوایا پیچیده و پنهان قصه آشنا می‌کند و جزئیاتی از ریشه دواندن یک شکاف اعتقادی را برای مخاطبان به تصویر می کشد. ماجرا آن‌چنان هنرمندانه لایه برداری می شود که هر نگاه بی طرفی را با خود همراه می‌کند. کاری که بهروز شعیبی، کارگردان خوش آتیه سینمای ایران در سیانور انجام داد، تقطیع هنرمندانه یک روایت مستند از تاریخ معاصر کشور است که گوشه هایی از حقایق سازمان مجاهدین از ازدواج های تشکیلاتی تا اختلافات و تصفیه های ناجوانمردانه درون سازمانی را در قالب یک روایت موازی به تصویر می کشد و نشان می دهد سازمان مجاهدین چگونه با خودسوزی تشکیلات خود، موجب از بین رفتن سرمایه بزرگ مبارزاتی میان دانشجویان شد و با انحراف و استهاله عناصر اصلی آن به یک گروهک سست و بی مایه موسوم به «منافقین» تبدیل شد و گلوله اش به جای نشستن بر قلب رژیم ستمشاهی مغز مبارزان اسلامی را هدف گرفت.

سیانور نشان می دهد درست در روزهایی که حرکت امام خمینی (ره) مبتنی بر اسلام ناب روشنگری و آگاهی بخشی به ملت، عام و فراگیر شده بود، راه انحرافی سران این سازمان مستمسکی به دست رژیم پهلوی داد تا اسلامی بودن قیام های مردمی را زیر سوال ببرد و ناامید شدن مردم از آنها موجب شد که سرانجام منافقین که قرار بود برای خلق مبارزه کنند، روی مردم اسلحه بکشند.

روایت صادقانه و البته هنرمندانه بهروز شعیبی جای خداقوت و تقدیر دارد. امیدوارم حرکت های این گونه در سینمای ایران با تمسک به هنر جوانان انقلابی استمرار داشته باشد.

دیدگاه ها غیرفعال است