کله اسب

1

خلاصه داستان

“کله اسب”

نوشته جعفر مدرس صادقی

مردی به نام قباد به پارک می رود…

مردی به نام قباد به پارک می رود، با دختر کردی به نام کسری آشنا می شود. با وجود این که زن دارد و زنش بار دار است، با دختر دوست می شود. کسرا در کردستان با ضد انقلاب در ارتباط است. قباد عاشق دختر شده و دختر هم ظاهرا ً خود را عاشق نشان می دهد. او قباد را با خود به سنندج می برد. کسری متوجه شده که برادرش جاسوس است و با ضد انقلاب همکاری نمی کند.کسری به قباد مأموریت می دهد تا در برابر جواب مثبت به عشق او، او هم برادرش را بکشد.

دیدگاه ها غیرفعال است