خلاصه بررسی داستان
«پنجاه درجه بالای صفر»
نوشته علی چنگیزی
اثر سه روایت را به طور همزمان نقل میکند…
اثر سه روایت را به طور همزمان نقل میکند. یکی از روایتها ماجرای سرقتی بدفرجام از بانکی است. داستان از زبان فردی به نام علی ستوده که از زندان گریخته است، روایت میشود که تلاش میکنددارودستهای جور کند تا بانکی را بزند. داستان دیگر روایت جوانی است که در یکی از مناطق مرز شرقی خدمت میکند و قصد دارد به هر طریق از آنجا بگریزد. روایت سوم هم که با زبان اول شخص روایت میشود، ماجرای پیگیری برای یافتن هویت کسانی است که جسدهای متلاشی شدهشان در یکی از خرابههای بیابانی لمیزرع پیدا شده است. هر سه روایت به موازات هم نقل میشوند، اما دو تا از روایتها در یک زمان رخ میدهند و روایت دیگر با فاصلهای چند ماهه نقل میشود. همه روایتهای کتاب به نوعی باهم ارتباط دارند و این ارتباط جزو ارتباطی است که فضا و کویر بین آنها برقرار میکند.
علی ستوده در زندان همبند مردی نقاش است که میخواهند اعدامش کنند. علی حاضر است برای اعدام نشدن او، پنج برابر دیه ای را که برایش بریده اند، بپردازد. طی نقشه ای او به کسی می سپارد که مادر خودش را بکشد تا او به بهانه ی مرگ مادرش، مرخصی بگیرد و از زندان بیرون برود. کسی برای او سند میگذارد و علی موقتاً از زندان خارج میشود. اینگونه است که او برای تهیه ی آن پول، با دارودسته اش اقدام به سرقت از بانک میکند. این سرقت به دلیل خالی بودن گاوصندوق بانک بی نتیجه می ماند. علی در حال گریز در پمپ بنزین با سربازی به نام سعید برخورد می کند که به دلیل ترس از نظامیگری از پادگان فرار کرده است. سعید طی ماجرایی کشته می شود. علی نیز در هدفش برای آزاد کردن نقاش ناکام می ماند.