شهیدی که دوست داشت مثل حججی شهید شود

1

روایتی از دیدار دبیرکل جمعیت جانبازان انقلاب اسلامی با خانواده شهید محمدحسین حدادیان را می‌خوانید.

 مجتبی شاکری دبیرکل جمعیت جانبازان انقلاب اسلامی به همراه اعضای شورای مرکزی این جمعیت و چند تشکل دیگر از جمله انجمن جانبازان قطع نخاعی و انجمن خانواده‌های شهدای مدافع حرم به دیدار خانواده شهید محمدحسین حدادیان، بسیجی جان بر کف غائله دراویش در خیابان پاسداران رفتند.

آنچه می‌خوانید، روایت مجتبی شاکری، دبیر کل جمعیت جانبازان انقلاب اسلامی از این دیدار است که همزمان با ایام شهادت حمید و مهدی باکری صورت گرفت:

در واپسین روز‌های سال ۱۳۹۶، حدود سه هفته بعد از غائله فرقه موسوم به دراویش در خیابان پاسداران که با ایستادگی و جان‌فشانی چند تن از نسل چهارمی‌های انقلاب اسلامی ختم شد، توفیق دیدار با خانواده جوان‌ترین شهید این میدان نصیبمان شد. این قبیل دیدار‌ها علاوه بر اینکه به قصد عرض ادب و ارادت به والدین شهید و ادای بخش کوچکی از دین به خانواده شهدا انجام می‌شود، با انگیزه کسب فیض از ذکر خاطرات شهید و صیقل روح و جان خودمان از کدورت‌هایی است که به تبع زندگی در دنیای فانی گرد ما را می‌آلاید.

این دیدار بهانه‌ای شد تا با خودمان و با پدر شهید مرور کنیم چهار ویژگی مهم پاسداران خون شهدا و پرچمداران جبهه حق را که اگر مغفول بماند، حرکت انقلابی ما دچار مشکل می‌شود. ویژگی اول این است که اجازه ندهیم باور‌های ما به خداوند، قرآن، اهل بیت عصمت و طهارت، مکتب امام راحل (ره) و مقام معظم رهبری و همین طور خون شهدا دچار آسیب شود. ویژگی دوم که وزن زیادی در پاسداری از خون شهدا دارد، در میدان عمل بودن به مصداق آیه «الا الذین امنوا و عملوا الصالحات… (سوره عصر)» است. اهل ایمان باید اهل عمل به دانسته‌ها هم باشند.

سومین ویژگی لازم برای کسب مقام پاسداری از پرچم انقلاب اسلامی و خون شهدا، در میانه میدان و وسط حادثه بودن است. این از مواردی است که شاید برای بسیاری ملموس نباشد، اما محمدحسین حدادیان برایش مصداق آفریده است. امور بسیاری است که انجام دادن آن‌ها ثواب دارد، اما اجر وسط حادثه نقش آفریدن را هرگز ندارد و قطعا در میدان‌هایی همچون حادثه خیابان پاسداران، از دور به نظراه نشستن و تقبیح دشمنان اسلام به قاعده کسانی که به دل حادثه زدند نزد خدا ماجور نیست. ویژگی چهارم پرچمداران انقلاب اسلامی، تردید نکردن در سختی‌ها است. چه بسیار شخصیت‌هایی که با وجود سپری کردن دوران زندان و شکنجه در رژیم شاهنشاهی و حتی همراهی در بدو انقلاب، رفته رفته ریزش کردند و با تردید به حقانیت عقاید خود، در سختی‌ها عقب نشستند.

به دیدار والدین ستاره میدان نبرد حق و باطل در خیابان پاسدارن آمدیم تا خود را تسلی دهیم؛ چه اینکه بیان مقام معظم رهبری طی ملاقات با این خانواده در توصیف نورانیت شهید حدادیان و اهل این خانه برای ما کفایت می‌کند.

فرهاد حدادیان، پدر شهید محمدحسین حدادیان، بسیجی ۲۲ ساله‌ای که به ناجوانمردانه‌ترین صورت توسط ایادی فرقه ضاله دراویش در سحرگاه روز شهادت حضرت زهرا (س) باده شهادت نوشید، از اظهارلطف همه اقشار مردم و مسوولان به خود و خانواده‌اش در مدت کوتاه سپری شده از شهادت محمدحسین یاد کرد؛ از دیدار‌هایی که هر روز از ساعت ۹ بامداد آغاز می‌شود و تا ۹ شب ادامه دارد؛ از حضور شخص مقام معظم رهبری در منزل آنها تا حضور فرمانده و مسئولان رده بالای ناجا، فرمانده و مسوولان رده بالای سپاه پاسداران و اقشار گوناگون مردم از جوانان و طلاب و دانش آموزان، تا ائمه جماعات و …. خانواده شهید اگرچه این رخداد را داغی بر دل خود نمی‌پندارند و شکرگذار خداوند هستند که ریشه انقلاب اسلامی با خون جوان آنها آبیاری شده، اما از مسئولان دولتی به شدت دل چرکین هستند و تقاضای ملاقات هیچ هیاتی به نمایندگی از دولت را نپذیرفته‌اند. در این میان تنها وزیر اطلاعات، آن هم به عنوان دوست و هم هیاتی قدیمی از مسوولان دولتی به خانه شهید راه پیدا کرده است.

پدر محمدحسین معتقد است بخش مهمی از مراحل رشد جوانش در مسجد و پایگاه بسیج سپری شده است. محمدحسین از ۱۴ سالگی مخاطب هیات رزمندگان اسلام در امامزاده علی اکبر چیذر هم بود و بخشی از شخصیت و مروت او در همین فضا‌ها شکل گرفت. از نگاه پدر، او سه خصوصیت ممتاز داشت که یکی از آنها اطاعت پذیری از بزرگان، اساتید و افراد انقلابی بود. ویژگی دوم او ولایت پذیری و ویژگی سوم بصیرت بالای او بود. او گاهی چیز‌هایی به پدر و مادرش می‌گفت که امروز بعد از شهادت او قابل فهم و تفسیر شده است. به مادرش می‌گفت: همه شهدا خوبند، اما خون برخی از شهدا جوشان و خروشان است. او در زمان خود شهید محسن حججی را درک کرده بود و دوست داشت آن گونه شهید شود و همین طور هم شد. محمدحسین در قلب تهران طوری به شهادت رسید که مدافعان حرم در قلب سوریه و توسط داعشی‌ها شهید می‌شوند. او را ابتدا با اسلحه شکاری و با شلیک بیش از ۲۰ گلوله مضروب کرده و سپس با خودروی سمند زیر گرفتند. سیاه دلان موسوم به دراویش حتی چشم چپ او را با میله تخلیه کردند تا تصویری از عمق خباثت و شقاوتشان تا ابد در تاریخ ثبت شود.

پدر شهید وصیت نامه کوتاهی که محمدحسین دو سال پیش نوشته بود را نیز در گوشی تلفن همراه او پیدا کرده است. شهید در این وصیت نامه قبل از هر چیز به حضرت علی اکبر(ع) اقتدار و پس از آن آرزوی محشور شدن با حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) را مطرح کرده است. در فراز بعدی این وصیت نامه نیز تنها دغدغه او حفظ امنیت نظام و سربازی مقام معظم رهبری بوده است. او حتی به این موضوع اشاره کرده که اگر شهید شدم، ممکن است برخی ادعا کنند که به خاطر پول جان خود را از دست داده است، اما شما این قبیل حرف و سخن‌ها را نپذیرید.

روایت پدر از شب حادثه پسر نیز شنیدنی، پر عبرت و جانسوز بود. محمدحسین که به «چشم» گفتن به مادرش شهره بود، در عصر روز قبل از شهادت و زمانی که از اغتشاش در خیابان پاسداران مطلع شد، در برابر درخواست مادر که به او گفت: این جماعت سلاح دارند و متوحش هستند و بهتر این است که آنجا نروی، به عادت همیشگی دست بر سینه گذاشت، اما «چشم» همیشگی را نگفت. او عازم هیات شد و ساعت ۸ شب از میانه سینه زنی برای عزای مادر سادات، قصد خیابان پاسداران کرد. از حوالی ۱۰:۳۰ شب، پدر نیز به میدان رفته بود. محمدحسین که در شرایط عملیات مشترک با پدر، معمولا سعی می‌کرد از تیررس او خارج شود، آن شب مدام نزدیک پدر بود. اعضای فرقه ضاله دراویش با اسلحه شکاری، چوب، سنگ و موزاییک‌های شکسته به مقابله با نیرو‌های بسیجی و ناجا می‌پرداختند.

عده‌ای از آنها روی بام ساختمان‌ها مستقر شده بودند. به سمت بسیجی‌ها سنگ پرتاب می‌کردند. اما نیرو‌های بسیجی سلاحی نداشتند مگر کمربندی، یا سنگی که از سمت دراویش پرتاب می‌شد. با این حال نسبت به پیش روی اغتشاش تا خیابان اصلی دغدغه‌مند بودند و هشدار می‌دادند که در این صورت ممکن است بانک‌ها و ساختمان‌های دولتی به آتش کشیده شود.

نیروی انتظامی، اما با تمام امکانات در محل مستقر بود و با این حال دستور مداخله نداشت. آن شب استاندار و شاید وزیر کشور در کلانتری پاسداران مستقر شدند، اما خبری از دستور عملیات نبود؛ تا اینکه پدر حوالی ۳ نیمه شب به منزل باز می‌گردد و محمد حسین ساعتی بعد شهید می‌شود….

ظاهرا محمدحسین همزمان با نیرو‌های ناجا به سمت اغتشاش گران رفته و احتمالا گاز اشک آوری از سوی آنها استفاده شده که نیرو‌های ناجا توقف کوچکی داشته‌اند. در همین وضعیت سمند از پارکینگ متعلق به دراویش خارج شده و به سمت محمدحسین می‌آید… آنها اوج شقاوت را در شهادت محمدحسین از خود نشان دادند و آن وقت صدا و سیما در زمان دعوت والدین شهید، تاکید می‌کند که اسمی از دراویش نیاورند!

محمد حسین تا لحظه شهادتش با، ولی فقیه بود. او مبانی نظری آتش به اختیار را برای مادرش توضیح می‌داد و می‌گفت: زمانی که سرباز از فرمانده خود دور است و نمی‌تواند دستور از فرمانده بگیرد، باید آنچه را که حس می‌کند درست است و به نفع اسلام و کشور است، انجام دهد. این جوان ۲۲ ساله مفهوم آتش به اختیار را فهمید و عمل کرد، اما مسوولان دولتی و برخی از خواص آن را درک نکردند. جای تاسف است که پس از گذشت بیش از سه هفته از شهادت محمدحسین حدادیان، دادسرا هنوز حتی امضای یک فرم دادخواست ساده را از پدر شهید مطالبه نکره است. با این حال والدین شهید دلخوش هستند به اینکه با ریختن خون فرزندشان، شمشیر عدالت و امنیت نیرو‌های انتظامی تیزتر شد.

روزی که مقام معظم رهبری به دیدار خانواده شهید آمده بودند، با نظاره تصویر شهید آن را سراسر نور توصیف کردند. رهبر انقلاب با دیدن لباس خادمی شهید حدادیان آن را بوسیده و بر پیشانی گذارده و دعا کردند و به دنبال ثبت همین لحظات، حاج سعید حدادیان، مداح اهل بیت نیز در یک دو بیتی تلمیحی از این رخداد را به رشته شعر در آورده است:

بر شیفتگان آل عصمت صلوات
بر دلشدگان این محبت صلوات
حالا که شده است بوسه گاه رهبر
بر پیرهن خادم هیات صلوات

انتهای پیام/

دیدگاه ها غیرفعال است