تصور میکنم که اصلاحطلبان بیش از اندازه متوهم شدهاند. آنها توهم این را دارند که مردم نشستهاند که ببینند اینها چه امر و نهی میکنند. هسته سختِ مغز اصلاحطلبان دچار توهم جدی نسبت به ارزشهای انقلاب و اقتدار جمهوری اسلامی ایران است.
اصلاحطلبان که در انتخابات مجلس یازدهم شکست سختی خوردند و امیدی به انتخابات ریاستجمهوری سال آینده ندارند به تازگی به جای تحلیل علل شکستهای پیاپی خود و کاهش شدید سرمایه اجتماعیشان به هزلگویی و تمسخر اصل انتخابات میپردازند؛ چنانکه هفته گذشته عباس عبدی در یادداشتی به استهزا نوشت: «اگر به جای انتخابات غیر راهگشای سال بعد، نهاد نخستوزیری را در قانون زنده کنند، خیلی بهتر است. حداقل رییس جمهور منتخب و دولت او ۴ یا ۸ سال روی دست ساختار نمیماند. به نحوی که نه میتوانند آن را قورت دهند، و نه میتوانند آن را بالا بیاورند. ولی نخست وزیری این مشکل را ندارد. پس از مدتی، یا تجربه کسب میکنند و پیچ و خم کارها دست آنان میآید و مشکلات حل میشود. اگر هم نتوانستند مثل آب خوردن میتوان او را تغییر داد و یک امید کاذب و سراب دیگر به روی مردم گشود. حداقل از حالا کمتر دچار مشکل خواهند شد».
اخیرا سعید حجاریان هم با همان خط عبدی در مطلبی نوشته است: «من برای آنکه نظر آقای عبدی لحاظ شود و ترکیب قانون اساسی برهم نخورد، پیشنهاد ایشان را اینگونه اصلاح میکنم که در انتخابات آتی فقط یک نامزد از سوی شورای نگهبان برای تصدی سمت ریاست جمهوری معرفی و تأیید شود. به این ترتیب اولا احزاب و نیروهای سیاسی تکلیف کار خود را پیش از موعد میدانند. ثانیاً مردم سود و زیان ورود یا عدم ورود به انتخابات را دقیقتر محاسبه میکنند. ثالثاً دعوایی میان نهاد اجرایی و نظارتی پدید نخواهد آمد، وانگهی در مصرف صندوق صرفهجویی میشود. رابعاً در تولیدات سمعی و بصری و متنی صرفهجویی میشود و خبری از برنامه تلویزیونی و ستاد انتخاباتی و پوستر و… نخواهد بود».
مجتبی شاکری، تحلیلگر مسائل سیاسی درباره اهدافی که اصلاحطلبان از این ادبیات تمسخرآمیز دنبال میکنند، به «فردا» گفت: «در 41 سالی که از انقلاب اسلامی گذشته است، نظام تجربه برگزاری انتخاباتهای متعددی را داشته است که هر انتخابات یک قدم رو به جلو بوده است و مردم همیشه با آگاهی لازم در انتخابات شرکت کردهاند به نامزدهای مطلوبشان رأی دادهاند اما اینکه عدهای در دوره کنونی سعی میکنند اصل انتخابات را هدف قرار دهند به دلیل آن است که آنها بعد از دو دوره ریاستجمهوری آقای روحانی و عمل نشدن بسیاری از شعارهای او اعتماد عمومی به خودشان را از دست رفته میبینند. آنها در مقاطع مختلف سعی کردند با طرح تابستان داغ، همراهی با آمریکا و تلاش برای اغتشاشهای خیابانی فضا را به نفع خود تغییر دهند اما به دلیل آنکه مردم آنها را به خوبی میشناسند، هیچیک از طرحهای آنها به نتیجه نرسید».
این تحلیلگر سیاسی ادامه داد: «در چنین شرایطی وقتی قافیه به تنگ آید، شاعر به بیهودهگویی میپردازند. اصلاحطلبانی که مدعی تئورزیپردازی، خرد و استدلال هستند، اکنون کارشان به جایی رسیده است که میخواهند از همه چیز عبور کنند. اصلاحطلبان از همه چیز عبور کردهاند؛ از ولایت، از رهبری، از انقلاب و حتی از صندوق رأی که روزگاری ژست دفاع از آن را داشتند اما پرسش این است که چنین رویکردی آنها را به کجا میرساند؟ پاسخ یک کلام است، زبالهدانی تاریخ!»
شاکری درباره علت ادبیات جدید اصلاحطلبان تصریح کرد: «وقتی از همهجا رانده و مانده شدهاند، چارهای جز استفاده از هزلگویی ندارد. آنهایی که نظام و مکتب انقلاب اسلامی را به تمسخر میگیرند و نظام را متهم به بیقانونی و دیکتاتوری میکنند اکنون خودشان دیگر به صندوق رأی باور ندارند و خلاف مسیر دموکراسی حرکت میکنند؛ البته از آنها بعید نبود که به اینجا برسند زیرا در فاصله اندکی که به انتخابات ریاستجمهوری باقی مانده نهتنها خود را بازنده بزرگ میبینند که هیچ آبرویی هم برایشان باقی نمانده است».
او در پایان گفت: «من تصور میکنم که اصلاحطلبان بیش از اندازه متوهم شدهاند. آنها توهم این را دارند که مردم نشستهاند که ببینند اینها چه امر و نهی میکنند. هسته سختِ مغز اصلاحطلبان دچار توهم جدی نسبت به ارزشهای انقلاب و اقتدار جمهوری اسلامی ایران است. آنها اگر ذرهای حافظه تاریخی داشتند به یاد میآوردند که مردم نسبت به تحصن آنها در مجلس ششم چه واکنشی نشان دادند؛ حتی به اندازه دانشآموزان یک مدرسه هم در مقابل مجلس از تحصنکنندگان دفاع نکردند. اگر از آن اقدامشان عبرت میگرفتند، اکنون هم در مییافتند که سرنوشت کسانی که جلوی نظام میایستند، شکست است».