اساس تحزب در اندیشه ما تکلیف مداری و آرمانخواهی است درحالیکه اساس تحزب در اندیشه غرب و شرق قدرتطلبی است.
لطفاً با نگاهی به احزاب در تاریخ معاصر ایران تحلیلی از فعالیت حزب در پنجاه سال گذشته بیان کنید؟
تحزب در ایران فراز و فرودی داشته، قبل از پیروزی انقلاب نوعی تحزب را گروههایی با توجه به ارتباطاتی که با غرب و شرق داشتند، تجربه کردهاند اما با توجه به عملکرد آنها مورد استقبال مردم قرار نگرفت، بخشی از اینها تشکلهای احزاب مارکسیستی بود که به اشکال مختلف توده، چریک فدایی و مائوئیستها فعالیت میکردند و با تفکر دینی همراه و همسو نبودند، برخی نیز از احزاب نیز جنس غربی بودند که شامل جریانات روشنفکری و ملیگرا و لیبرال بودند که نهضت آزادی هم ازجمله آنها بود؛ گروهی دیگر سازمان مجاهدین خلق بودند که بعدها مارکسیست شده و درون خود دچار جنگ و اختلاف شدند. بنابراین سابقه خوبی از حزبهای شرقی و غربی در کشور نداشتهایم.
از احزابی که با هدف دیانت فعالیت کردند میتوان از تشکل نواب صفوی و مؤتلفه اسلامی نام برد که در ابتدا از طریق هیئتهای مذهبی منسجم شدند اما در خرداد 1342 رسماً فعال شدند. شاید بتوان گفت اوج تحزب بعد انقلاب با قانون اساسی ایجاد شد؛ در قانون اساسی و مباحث مفصلی که در خبرگان مطرح شد و نقطه نظراتی که حضرت امام درباره تحزب داشتند میتوان اوج نگاه حزبی را ملاحظه کرد.
حزب جمهوری اسلامی یک ضرورت برای یک حزب فراگیر در دوران خود بود که تقریباً تمام بزرگان اهل تحزب را دورهم جمع کرد و شورای مرکزی، کمیتههای مختلف و آموزشهای فراگیر داشت و برای انتخابات فهرستهای مشترک با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی میدادکه یکی از کارهای بزرگ آن زمان ارائه فهرست نمایندگان مجلس بود که فهرست موفقی هم بود در مقابل فهرستهایی که مجاهدین خلق و یا چریکهای فدایی به دنبال آن بودند. فهرست مشترک حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آنقدر فراگیر شد که توانست کرسیهای مجلس را از آن خود کند اما بعد از شکلگیری ارکان و سازمانهای انقلاب و ورود افراد حزبی به این حوزهها وظایف احزاب و بهویژه حزب جمهوری کمرنگ شد و نقش آنها تبدیل شد به اینکه بار روی زمینمانده انقلاب را حمل کنند و به نتیجه برسانند.
با نگاه به فرازوفرودهایی که به آن اشاره کردید؛ اکنون احزاب نیازمند توجه به چه مواردی هستند؟
شهید بهشتی و مقام معظم رهبری مباحث بسیار مفید در خصوص قدرت و تکلیف ارائه کردهاند در حال حاضر همه احزابی که در پناه قانون اساسی هستند باید به این بحث بپردازند؛ زیرا با توجه به اینکه احزاب دینی هستند و زیر چتر کلام وحی و سنت نبوی و مولای متقیان فعالیت میکنند؛ باید به دنبال تحقق آرمانها و تکلیفی که ولیفقیه فرمودهاند باشند و حتی اگر آسیبی بر حزب وارد میشود بپذیرند بهطور مثال در دوره اوایل انقلاب امام تکلیفی بر دوش احزاب و اشخاص گذاشتند و بهواسطه حضور افراد در دولتی مثل دولت شهید بهشتی؛ دولت تقویت و سازمان مجاهدین انقلاب تضعیف شد؛ بنابراین اساس تحزب در اندیشه ما تکلیف مداری و آرمانخواهی است درحالیکه اساس تحزب در اندیشه غرب و شرق قدرتطلبی است. یکی از مشکلات مهم احزاب دوم خرداد همین است که احزاب قدرتطلب هستند. یعنی تذکراتی که حضرت امام و مقام معظم رهبری به آن تأکید میکنند را کنار گذاشته و حتی موانعی ایجاد میکنند که به سرانجام نرسد و ضد آرمان فعالیت میکنند. لذا تحزب یک امر درستی است که حضرت امام هم به آن اعتقاد داشتند که قله آن انقلاب اسلامی است و قانون اساسی این حق را ایجاد کرده و زمانشناسی و پویایی احزاب این است که به دنبال قدرتطلبی در برابر نظام نباشند بلکه به دنبال خدمت بهنظام باشند.
نظر شما راجع به احزاب دولت ساخته چیست؟
احزاب دولت ساخته برای تداوم عمر دولتها ایجاد میشوند و مردم در این مهم سودی نمیبینند در همه احزابی که در دولت انقلابی و در دولت لیبرال و حتی در دولتهایی که بعد با عنوان اعتدال آمدند شکل گرفتند ماندگار نیستند و با رفتن آن دولت از بین میروند و چون وابسته به مردم نیستند رأیشان هم از دست میرود؛ زیرا به دنبال مواسات باکسانی هستند که در رأس قدرت هستند و حزبی که اقبالی نداشته باشد تنها تبدیل به محفلی برای حرفهای روشنفکری میشود. برخی احزاب ازجمله اصلاحطلبان و مشارکتیها که نوع شدید مجاهدین انقلاب بودند و تغییر موضع دادند احزابی هستند که به دنبال راضی کردن غربیها هستند و در مسائلی مانند برجام، منطقه و جبهه مقاومت قصد راضی کردن غرب را دارند و در قضیه یمن حاضر به سازشکاریند. این درواقع بدترین نوع تشکلهایی است که در بین مردم اقبال ندارند و میخواهند با راضی کردن استکبار و دشمن غربی خودشان را سرپا نگهدارند.احزاب دولت ساخته ریشه، پایه و رأی مردم را ندارند بنابراین بعدها تبدیل به گروه و محفلی میشوند که تنها یک سایت خبری را دارند.
بنابراین این احزاب هستند که به دولتها نیاز دارند و یا دولتها بهنوعی نیازمند حزب هستند؟
ما به تحزب نیازمندیم و آن را در قانون اساسی گنجاندهایم؛ اما اینکه آیا احزاب هم به دولتها و نظام نیاز دارند باید گفت نظام مانند آب برای زندگی احزاب است و اگر بخواهند زنده در مباحث فرهنگی اقتصادی و سیاسی ادامه حیات دهند باید نظامی وجود داشته باشد. زیرا یک حزب تولید فکر و اندیشه و مدل عملیاتی میکند اما خود حزب نیرویی برای اجرای آن ندارد و باید این مدلها را بهنظام ارائه کند احزاب بدون وجود دولت و نظام و مجلس و قوه قضاییه نمیتوانند کاری را انجام بدهند، مبتلا و نیازمند به هم هستند ولی هرکدام در سطوح مختلف. اما در حال حاضر شبه احزابی مانند تشکلهای دانشجویی، صنفی و.. نیز وجود دارد که آنها نوعی کار حزبی انجام میدهند، اما رسمیتی مانند حزب ندارند ولی شیوه و روش آنها نیز به همانگونه است.
و نظر شما در خصوص حزب مؤتلفه اسلامی بهعنوان یک حزب باسابقه در جریان انقلاب چیست؟
در درجه اول باید تلاشهای هر فرد یا جریانی که قبل و بعد از انقلاب زحماتی کشیدهاند را پاس داشت؛ حزب مؤتلفه اسلامی پیش از انقلاب فعالیتهای مؤثری داشت اما بعد از آن باید فعالیت خود درزمینه چرخش نخبگان را گسترش میداد. در برخی از مقاطع موتلفه اسلامی خوب ظاهر شد اما در برخی مقاطع همان شیوههای گذشته و شاید ناکارآمد را ادامه داد. تشکیل شورای هماهنگی نیروهای انقلاب، هنر حزب موتلفه بوده که در قالب این حزب توانست طیف را مدیریت بکند.
کار که به دست احمدینژاد افتاد، ایشان هم یک حزب دولتی تشکیل داد. این خطای راهبردی باعث شد بعداً جبهه مردمی نیروهای انقلاب تشکیل بشود و بعدازآن شورای ائتلاف نیروهای انقلاب جدید تشکیل شد. درصورتیکه میتوانست با درایتی که حزب موتلفه داشت کل جریان را با خود همراه کند.